خاطرات4...................کنترل علاقه
 
خاطرات عاشقی

روزها همینجوری داره میگذره و منو علی داریم بیشتر همدیگرو میشناسیم.

راستش دیشب تمام اتفاقات و حرفا از روز اول آشناییمون به یادم افتاد,اینکه چطور من تخته گاز رفتم توی ابراز احساسات و اینکه علی چطور علاقشو به من نشون میداد.

دیشب برای اولین بار توی این رابطه گریه کردم.گریه ناراحتی نبود یعنی بودا ولی من فکر میکردم واسه ناراحتیه

ولی بیشتر واسم یه تلنگر بود که گوشزد بهم میکرد که هر چقدر هم منو علی همدیگرو دوست داشته باشیم و 100% معلوم نیست بهم برسیم یا نه.

خوب حتی فکر کردن به این قضیه واسم فاجعه بود ولی واقعیت همین بود و هست.

واقعیت بود که نه من و نه علی از حکمت و قسمت خدا خبر نداریم ولی دعا میکنیم که بهم برسیم..........

دیشب توی چت داشتیم صحبت میکردیم که من بهش گفتم خیلی دوست دارم و عاشقتم(به خــــــــــــــدا توی زندگیم اولین باره اینا رو در مورد یه پسر به زبون میارم و همین باعث میشه که نتونم احساساتمو کنترل کنم) ولی یهو برگشت بهم گفت:من خیلی احساسی و عاطفی نیستم,شاید خیلی ازین چیزایی که میگی رو درک نکنم

گفتم یعنی چی؟گفت خوب باید کنترل داشته باشیم روی احساساتمون که اگه خدایی نکرده بهم نرسیم داغون نشیم.

راستش دیشب وقتی شنیدم این چیزا رو باور کنید گریه امونمو بریده بود و البته خودش هم حس کرد که ناراحت شدم و تونست قانع کنه منو و بهم بگه منظورش چی بوده

حرف علی همیشه اینه که تو فکر بدترین چیزها رو بکن که اگه بهتر ازون اتفاق بیفته ذوق کنی و اگه بد اتفاق بیفته زیاد نابود نشی و واقعا هم راست میگفت

شاید زودتر ازینا اگه علی یا کسی با تفکرات علی توی زندگیم میومد من میتونستم خیلی موفق تر بشم و بهتر توی بعضی از مراحل زندگیم تصمیم بگیرم.

ولی خوب روزگار چرخید و چرخید تا مارو الان باهم آشنا کرد.

در کل دارم خیلی چیزها از علی یاد میگیرم.از نوع دیدش نسبت به جامعه و نوع رفتار فردی..........

خوشحـــــــــــــــــــــــالم که دارمش و همین باعث آرامش روز افزونم و سرخوشی بیشترم شده.......

 

بازم میخوام ازتون که دعا کنید واسمون که همه ی شرایط جور بشه وبتونیم به هم برسیم

 

 

 


نظرات شما عزیزان:

Zahra
ساعت21:02---17 ارديبهشت 1392
هرچی قسمت بشه.

امیدوارم حداقل تو وآقا علی بهم برسین و زجر جداشدنو نکشی .

چون عذابو فقطط دختر میکشه.ولی عزیزم سعی کن احساستو بهش بروز ندی و نگی دوسش داری .

انشالله موفق باشیپاسخ: انشاللههههههههه ابجى جووووونم


♣ ™Ehs@n ♣
ساعت9:53---17 ارديبهشت 1392
خدایا این دوتارو به هم برسونپاسخ: خدا مارو بهم برسونه،يه شام چيه،دوتا شام بهت ميديم داداش

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







           
دو شنبه 16 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 9:10
یه عاشق

درباره وبلاگ


سلام من سمانه هستم.خوشحالم كه اينجام(اميدوارم هيچ راه نجاتي نداشته باشين وقتي غرق در **خوشبختي** هستين) شــــاد باشيد دوستون دارم.ღღღ -------------------------------------------- خواهشا جنبه جمله آخرمو داشته باشيد:) این وبلاگ رو درست کردم تا خاطراتم رو بنویسم,خاطرات اولین عشق زندگیم رو که امیدوارم اخرین عشقم هم باشه دست به قلم خوبی ندارم ولی تصمیم گرفتم بنویسم و ...... امیدوارم خوشتـــــــــــــــون بیاد اينجا.پستاي خاطرات رو خودم مينويسم و با جون و دل هم مينويسم و پست هاي عاشقانه هم همش حرفاي دلمه
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
نويسندگان


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 340
بازدید ماه : 604
بازدید کل : 83941
تعداد مطالب : 50
تعداد نظرات : 78
تعداد آنلاین : 1